آقا امام زمان(ع) کی ظهور می کنه؟

این مطلب از سایت کلوب و کلوب منتظران ظهور گرفته شده:

قبلا در چند حدیث دیده بودم که که امام روز شنبه ظهور می کند ولی اصلا توجه نکرده بودم چرا همه می گویند شاید این جمعه بیاید!
این موضوع برایم سوال شد ولی مدتی فراموشم شد تا به طور اتفاقی یه مقاله در سایت به سوی ظهور در این مورد دیدم گفتم شاید برای بقیه هم این مورد سوال شده باشد برای همین آن را در این جا آورده ام
به نظر من مسئله ی مهمی است نباید روز ظهور اشتباه گرفته شود

السلام علیک یا بقیة اللهحدود 20 سال قبل در یک مرکز تحقیقاتی قم، به صورت اتفاقی به کتاب «منتخب الاثر فی امام الثانی عشر(ع)» تالیف آیت الله لطف الله صافی گلپایگانی، علاقمند شدم. جریان به این صورت بود که آیت الله امامی کاشانی تصمیم به سخنرانی داشت و برای آماده شدن برای سخنرانی کتاب «منتخب الاثر» را خواست. کتاب را در اختیار ایشان قرار دادیم. ایشان در حالی که کتاب را مطالعه از آن بسیار تعریف کرد و گفت: این کتاب یکی از بهترین و معتبر ترین کتب حدیثی مربوط به امام دوازدهم(عج) است...

مدتی بعد در حال مطالعه آن کتاب، توجهم به باب نهم کتاب جلب شد. نویسنده در این باب، روایات مربوط به روز قیام و ظهور امام زمان(عج) را جمع کرده است. در آن زمان برای من جای تعجب بود که از هفت روایت مطرح شده در این بخش نه تنها روز جمعه را روز ظهور و قیام حضرت(عج) ندانسته بلکه صریحاً آن را روز شنبه اعلام نموده بود.

هر چه زمان می گذشت و سخن سخنرانان را بیشتر می شنیدم و نوشته شاعران و نویسندگان را می خواندم و برنامه های رادیو و تلوزیون را می دیدم، که همه تکرار می کردند؛ امام زمان(عج) روز جمعه خواهد آمد، حساسیت و گاه ناراحتی ام بیشتر می شد، که چرا یک موضوع تحقیق نشده اینقدر مشهور شده است؟! ممکن است گفته شود چه تفاوتی دارد که امام زمان جمعه یا شنبه ظهور کند. در پاسخ باید گفت اتفاقاً موضوع بسیار مهم است، چرا که اگر مطلب برای همگان این چنین بدیهی بماند و مومنین هر جمعه منتظر باشند و پس از آن ناامیدی از آن روز تا هفته بعد انتظار کشند و روز بعد یعنی شنبه مواجه با ظهور ایشان شوند، آیا امام را انکار نخواهند کرد و نخواهند گفت که او امام زمان نیست، چرا که امام زمان باید روز جمعه ظهور کند؟ در این صورت چه کسی مسئول این وضع است؟


در اینجا دو پرسش قابل طرح است الف: ادله دو تفکر جمعه و شنبه از نظر تاریخی به چه زمان بر می گردد و کدامیک قوی تر است؟ ب: شیوع تفکر جمعه به کجا بر می گردد و چه دلیلی داشته است؟ برای روشن شدن حقیقت، نتیجه مطالعات خود در این موضوع را در معرض افکار عمومی قرار داده می دهیم تا اهل اندیشه با نگاهی نقادانه آنچه قابل قبول است را تایید و آنچه قابل قبول نیست را متذکر شوند.


الف: برای پاسخ به پرسش از ریشه تاریخی موضوع و مستندات اندیشه جمعه، رد پای آن را در قدیمی ترین و معتبر ترین کتب روایی دست اول شیعی گرفتیم. کتب روایی شیعه در این موضوع را می توان به سه دسته تقسیم کرد. اول کتب روایی معتبر شیعه که همان «کتب اربعه» است. دوم کتب حدیثی مربوط به موضوع امام زمان(عج)، سوم کتب حدیثی عمومی یا غیر مربوط به امام زمان(عج).


در کتب اربعه شیعه اثری از بحث ظهور امام زمان در روز جمعه نیست. در کتب قدیم تدوین شده در مورد امام زمان(عج) نیز اثری از ظهور امام زمان در روز جمعه نیست. در کتب حدیثی شیعه غیر مربوط به موضوع امام زمان، تنها یک روایت در مورد قیام امام زمان(ع) در روز جمعه وجود دارد که شیخ صدوق، آن را در کتاب «خصال» خود در ضمن یک روایت نقل کرده است. کتاب «خصال» کتاب حدیثی عمومی است که هدف از آن به قول خود شیخ صدوق ثبت روایاتی است که شامل اعداد و شمارش کردارهای نیک و بد باشد. در حدیث 101 از عدد هفت این روایت آمده است که امام صادق(ع) فرموده اند: شنبه از ماست و یکشنبه از آن شیعیان ماست و دوشنبه از آن دشمنان ما و سه شنبه از آن بنی امیه و چهار شنبه روز آشامیدن دارو است و روز پنجشنبه حاجت ها برآورده می شود و جمعه برای پاکیزه شدن و عطر زدن است. جمعه، عید مسلمانان است و از عید فطر و قربان بهتر است. بهترین عید ها روز غدیر است که روز جمعه هجدهم ذی الحجه بوده است. قائم ما خانواده، در روز جمعه ظهور می کند. رستاخیز در روز جمعه بر پا می شود و هیچ کاری در روز جمعه بهتر از صلوات بر محمد(ص) و آل محمد(ع) نیست.

این تنها روایتی است که در مورد ظهور امام زمان در روز جمعه، در متون حدیثی دست اول نقل شده است. کتب جامع روایی بعد، مثل «وسایل الشیعه»، حر عاملی (متوفای 1104) یا «بحار الانوار»، علامه مجلسی(1110) روایت جمعه را از همین کتاب نقل کرده اند. شیخ صدوق در کتاب «خصال»، بلافاصله پس از حدیث فوق روایت دیگری، در تفسیر حدیث نبوی لاتعادوا الایام فتعادیکم (روزها را دشمن ندارید که آنها شما را دشمن خواهند داشت) نقل کرده است که امام علی النقی(ع) فرموده اند: روزها ما هستیم ...یک شنبه امیر المومنین است ... و جمعه فرزند فرزندم است. که جهان را پر از عدل و داد خواهد کرد.

ویژگی های مثبت و منفی حدیث جمعه
- تک روایت شیخ صدوق در کتاب خصال یک ویژگی مثبت دارد و آن این است که روایت از نظر سند خوب است. چرا که در سلسله سند سعد بن عبد الله بن خلف الاشعری قمی است که به قول نجاشی شیخ قمی ها و فقیه و وجیه بوده است. یزید بن الکاتب الانباری به تعبیر شیخ طوسی(460) و نجاشی(متوفای450)، مورد اعتماد و راستگوست. محمد بن ابی عمیر زیاد، امامی و مورد اعتماد و جلیل القدر است و به قول اصحاب رجال لا یروی و لا یرسل الا عن ثقه. افرادی که این سخن را از امام شنیده اند متعدد هستند ولی چون ابن ابی عمیر از غیر ثقه نقل نمی کند به آنها اعتماد می شود. اما:

1- روایت مذکور با روایاتی که روز شنبه را روز قیام امام زمان دانسته است در تعارض است، و با آن قابل جمع نیست.

2- خود ناقل حدیث یعنی شیخ صدوق در جایی که در صدد بیان موضوع علائم و زمان ظهور امام زمان(عج) است، یعنی کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» به این روایت اعتنا نکرده و به روایت شنبه تمسک کرده است.

3- این روایت در کتاب خصال صدوق ذیل عنوان جمعه نیامده است بلکه ذیل «باب آنچه در باره روز شنبه رسیده است» آمده است.

4- مضمون حدیث دو اشکال اساسی دارد: یکی اینکه در این حدیث آمده است که روز یکشنبه روز شیعیان ماست. در حالی که در احادیث منقول از کتاب « من لا یحضر الفقیه» گفته شده است که روز یکشنبه روز بنی امیه است و در حدیث منقول از خصال روز یکشنبه به امیر المومنین(ع) اختصاص داده شده است. دوم گفته شده است که روز جمعه از عید قربان و عید فطر برتر است. در حالی که عید فطر و قربان از اعیاد بسیار مهم مسلمانان است و از نظر اهمیت قابل مقایسه با روز جمعه نیست.

5- اثری از ظهور امام زمان در روز جمعه در «کتب اربعه» که در نزد شیعه معتبر است نیست.
اما در مورد اختصاص روز جمعه به امام زمان(ع) روایت منقول از کتاب «خصال» ضعیف است چون هویت عبد الرحمن بن احمد الموصلی و الصقر بن دلف مشخص نیست و آنها توثیق نشده اند. با این حال احتمال دارد که شهرت اختصاص روز جمعه به امام زمان(عج) نه به دلیل ظهور امام زمان در این روز است بلکه به دلیل تولد ایشان در روز جمعه است.


***
از سه دسته کتب حدیثی یاد شده در هر سه دسته، ظهور امام زمان(عج) در روز شنبه اعلام شده است. اینک به بررسی احادیث این کتب می پردازیم:

الف - از کتب اربعه، مرحوم کلینی(متوفی،329) در «اصول کافی»، کتاب حجه، در موضوع امام زمان روایات بسیاری ذکر کرده است ولی هیچ اشاره ای به روز قیام امام زمان(عج) نه در جمعه و نه شنبه نکرده است. در بقیه کتاب کافی نیز نفیاً و اثباتاً در مورد مطلبی دیده نمی شود.

- در کتاب «من لا یحضره الفقیه» نیز شیخ صدوق (متوفی 381) سخنی در مورد ظهور امام زمان در روز جمعه یا شنبه نیاورده است. ولی در جلد یک و دوِ کتاب، روایاتی نقل شده است که در ضمن آن مطرح شده است که روز شنبه روز اهل بیت و روز یکشنبه روز بنی امیه است.

- شیخ طوسی(متوفی460) در کتاب «استبصار» در این مورد چیزی ندارد، اما در کتاب «تهذیب الاحکام» که چهارمین کتاب از کتب اربعه شیعه محسوب می شود، حدیثی از امام باقر(ع) نقل کرده است که در آن اعلام شده که ظهور امام زمان(عج) روز شنبه است، روزی که در آن حسین بن علی(ع) کشته شد، کعبه به تصرف او درخواهد آمد.

ب: بلافاصله پس از غیبت کبری علماء شیعه برای رفع شبهات مطرح شده در مورد امام زمان(عج) به جمع آوری احادیث مربوط به این موضوع پرداختند و کتبی مستقل در مورد امام زمان نوشته شد؛ که در آن به ابعاد مختلف مربوط به امام زمان پرداخته شده است از جمله:

- شیخ صدوق (متوفی 381)، کتاب «کمال الدین و تمام النعمه» که منحصراً در مورد امام زمان(عج) تالیف کرده است، او تحت عنوان علامات ظهور امام زمان(عج)، از امام باقر(ع) نقل می کند که: خروج قائم در روز شنبه، روز عاشوراست. همان روزی که در آن حسین بن علی(ع) کشته شد.

- شیخ مفید(متوفی413) شاگرد شیخ صدوق نیز در کتاب «الارشاد فی معرفه حجج الله علی العباد» در بخش مربوط به علامات ظهور امام زمان(عج)، از امام صادق(ع) نقل کرده است که: گویا می بینم که امام قائم(ع) در روز شنبه دهم محرم در بین رکن و مقام ایستاده، و جبرئیل در سمت راست او فریاد می زند: بیعت برای خدا! شیعیان به سوی او هجوم می آورند و زمین زیر پایشان پیچیده شود تا خدمتش رفته با او بیعت کنند و خدا به وسیله او زمین را از عدل و داد پر کند چنانچه از جور و ظلم پر شده باشد.
- شیخ طوسی (متوفی460) نیز در کتاب «الغیبه» که در موضوع غیبت امام زمان(ع) تالیف کرده است باز روایتی در مورد ظهور امام زمان در روز شنبه دارد. کتاب معروف دیگری در مورد امام زمان به نام «الغیبه» توسط نعمانی تدوین شده است که در آن نفیاً و اثباتاً چیزی در مورد جمعه یا شنبه نیامده است.

پس چنانچه ملاحظه گردید بین علماء اولیه شیعه مثل شیخ صدوق، شیخ مفید و شیخ طوسی در مقام بحث علامات و روز ظهور امام زمان(عج)، بر طبق روایات نقل شده از جانب ائمه اطهار(ع)، شنبه مشهور، بلکه اجماعی بوده است. البته علماء بعدی نیز با استفاده از همین روایات روز شنبه را، روز ظهور حضرت حجت(ع) دانسته اند.

- از این علما می توان از امین الاسلام طبرسی(متوفی548) صاحب تفسیر مجمع البیان در کتاب «اعلام الوری» از امام صادق(ع) آورده است که گویا می بینم که امام قائم(ع) در روز شنبه دهم محرم در بین رکن و مقام ایستاده، و جبرئیل در سمت راست او فریاد می زند: بیعت برای خدا! شیعیان به سوی او هجوم می آورند و زمین زیر پایشان پیچیده شود تا خدمتش رفته با او بیعت کنند و خدا به وسیله او زمین را از عدل و داد پر کند چنانچه از جور و ظلم پر شده باشد.

- اربلی(متوفی687) دو جا در «کشف الغمه فی معرفه الائمه(ع)» در ضمن روایتی بدون سند از امام باقر(ع) آورده است که امام زمان در روز عاشورا، روز قتل سید الشهداء بین رکن و مقام قیام خواهد کرد که گویا در روز شنبه دهم محرم است.

- متقی هندی(975) در کتاب «البرهان فی علامات مهدی اخر زمان(عج)»، از قول امام باقر(ع) آورده است: ظهور امام قائم(ع) در روز شنبه دهم محرم است. این همان روزی است که حسین بن علی(ع) در آن روز کشته شد. بین رکن و مقام ایستاده است، جبرئیل در سمت راست و میکائیل در سمت چپ اوست. شیعیان از اطراف زمین به سوی او هجوم می آورند. زمین زیر پایشان پیچیده شود تا خدمتش رفته با او بیعت کنند. به وسیله آنها زمین از عدل و داد پر شود، چنانچه از جور و ظلم پر باشد.

8- مرحوم علامه مجلسی (متوفای1110) در بحار الانوار روایت شیخ صدوق در کمال الدین و شیخ طوسی در کتاب الغیبه را ذکر کرده است.

9- حاجی نوری(متوفی1320) در کتاب«کشف الاستار عن وجه الغائب عن الابصار» از ابی بصیر از امام صادق(ع) نقل می کند که قیام امام زمان در روز شنبه دهم محرم ایستاده بین رکن و مقام است. شخصی در کنار او فریاد می زند: بیعت کنید، بیعت کنید. مردم از اقصی نقاط عالم برای بیعت با او می آیند و او از مکه به سمت کوفه خواهد رفت و در نجف سکنا خواهد گزید، آنگاه لشکریان خود را به سمت شهرهای مختلف می فرستد تا زمین را پر از عدل و داد سازد چنانچه پر از ظلم و جور شده است.

نقاط مثبت و منفی احادیث شنبه

همه روایات یاد شده در مقام بیان علایم ظهور امام زمان(عج) است و از لحاظ سند نیز در مجموع قابل قبول علمایی قرار گرفته است که نزدیک به دوران ائمه(ع) بوده اند. چهار روایت اول از کتب دست اول شیعه نقل شده است. بنابراین برای بررسی اسناد روایات، باید همین چهار روایت مورد بحث قرار گیرد.

بر اساس کتب رجالی هشتگانه شیعه در سلسله سند روایت اول از تهذیب:

احمد بن محمد بن عیسی اشعری قمی نیز که امام رضا، جواد و عسگری(ع) را درک کرده، امامی و ثقه است. علی بن الحکم نیز ثقه و جلیل القدر دانسته شده است. علی بن ابی حمزه بطائنی، از اصحاب امام صادق(ع) و کاظم(ع) است. او عصا کش ابی بصیر بوده است سپس واقفی شده و از سرکردگان آنها نیز محسوب می شده است نزدیک به 1600 روایت از او نقل شده است و علماء شیعه احادیث او را به ویژه روایاتی که مربوط به قبل از واقفی شدنش باشد را قبول داشته اند. به هر حال او در نقل خبر تا حدی مورد اعتماد است. یحیی ابی بصیر اسدی هم از اصحاب اجماع است و امامی و مورد اعتماد می باشد. بنابراین چنانچه ملاحظه می شود روایت از نظر سندی تنها در مورد ابی حمزه قابل تامل است.

روایت دوم از کمال الدین:
حسین بن احمد بن ادریس اشعری قمی؛ از مشایخ صدوق، امامی و قابل اعتماد است. پدرش احمد بن ادریس قمی نیز شخصی جلیل القدر، امامی و قابل اعتماد است. حسین بن سعید اهوازی کوفی از طبقه سه و مورد اعتماد است. بقیه رجال حدیث شبیه حدیث قبل است.

سلسله سند روایت سوم از ارشاد: فضل بن شاذان، امامی و مورد اعتماد است. محمد بن علی کوفی مجهول است، وهب بن حفص واقفی است که مورد اعتماد قرار گرفته است. در کل این روایت به دلیل مجهول الهویه بودن یک نفر از راویان ضعیف است.
روایت چهارم ضعیف است چون محمد بن سنان در سلسله سند آن ضعیف می دانند

نتیجه از مجموع مباحث اینکه اگر بخواهیم بر اساس روایات شیعی راجع به زمان ظهور امام زمان(عج) اظهار نظر کنیم باید گفت اظهار نظر قطعی ممکن نیست. بنابراین باید با احتمالات سخن گفت چون همه روایات دارای مشکل است ولی روایات مربوط به شنبه قابل اعتمادتر است؛ چونکه:

اولاً مورد توافق مشایخ علماء اولیه شیعه بوده است و آنها از روایات جمعه یاد نکرده اند. جمعه از قرن هفتم به اینطرف در بین برخی از علما شهرت یافته است.

ثانیاً روایات شنبه در مقام بیان علائم ظهور مطرح شده است نه مثل روایت جمعه که در بین یک روایت مضطرب و طولانی آنهم در توضیح اهمیت جمعه، در باب شنبه یک کتاب حدیثی عمومی .
ثالثاً ضعف احادیث شنبه را شهرت شنبه در بین علمای اولیه جبران می کند. بعلاوه اینکه پای یکی از احادیث شنبه به کتب اربعه باز می شود که از نظر اعتبار قابل مقایسه با کتب روایی دیگر نیست.

ج: در پاسخ به سوال از علل شیوع اندیشه جمعه با وجود نبودن حتی یک روایت مستقل در این مورد می توان گفت: به نظر می رسد با توجه به اینکه کتاب مفاتیح الجنان بیش از هر چیز افکار عامه و حتی خاصه متدینین را تحت تاثیر قرار می دهد به احتمال قوی ذهنیت ظهور و قیام امام زمان(عج) در روز جمعه تحت تاثیر کتاب «مفاتیح الجنان» باشد. این کتاب در چند مورد این ذهنیت را القاء می کند:

1- در این کتاب دعایی برای امام زمان در روز جمعه توصیه شده است.

2- دعای ندبه که مربوط به امام زمان است،از دعاهایی است که گفته شده؛ مستحب است در چهار عید یعنی: فطر، قربان، غدیر و روز جمعه خواندن شود. رویه جاری شیعیان خواندن این دعا در هر صبح جمعه بوده است.

3- مرحوم محدث قمی در فصل پنجم کتاب بر طبق روایتی از قول امام علی النقی(ع) از کتاب «جمال الاسبوع» سید بن طاووس، روز جمعه را اختصاص به امام زمان داده است. او نوشته است که « روز جمعه روز حضرت صاحب الزمان(ع) است و همان روزی است که در آن روز ظهور خواهد فرمود» پس از این روایت زیارتی برای امام زمان نقل شده است که در ضمن آن این سخن به چشم می خورد که: « ای امام زمان(ع) امروز روز جمعه است و این روزی است که متعلق به تو است و در آن انتظار ظهور تو می رود.» ظاهر عبارات متن زیارتنامه، نشانگر این است که آن ماثور نیست بلکه خود سید بن طاووس یا شخص دیگر، آن را انشاء کرده باشد.

در مورد ذهنیت شایع علماء نقش کتاب «بحار الانوار» قابل انکار نیست. مرحوم مجلسی در «بحار الانوار» در موضوع روز ظهور امام زمان اولین روایتی که نقل کرده، روایت تقطیع شده کتاب «خصال» شیخ صدوق را بدون ذکر سلسله سند آورده است. او در چند روایت بعد عیناً روایت شنبه را از کتاب «کمال الدین» صدوق و کتاب «غیبت» شیخ طوسی را هم نقل کرده است. برای کسی که بدون دقت به کتاب «بحار الانوار» نگاه می کند این توهم پیش می آید که روایت روز جمعه تنها روایت موجود است و همین روایت را مرحوم مجلسی اختیار کرده است. غافل از اینکه این روایت تنها یک جمله از یک روایت بلند بی ارتباط با موضوع است که در ابتداء باب نقل شده است و معلوم نیست مختار علامه مجلسی بوده باشد.

نوشته محمد نصر اصفهانی

ما منتظر  تا فصل هم عهدی بیاید       // با ذوالفقار حیدر ی مهدی بیاید

اللهم عجل لولیک الفرج


 

استراتژی خود را تغییر بدهید !!!!

روزی مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو خوانده میشد: من کور هستم لطفا کمک کنید . روزنامه نگارخلاقی از کنار او میگذشت نگاهی به او انداخت فقط چند سکه د ر داخل کلاه بود.او چند سکه داخل کلاه انداخت و بدون اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و اعلان دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و آنجا را ترک کرد. عصر آنروز روز نامه نگار به آن محل برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده است مرد کور از صدای قدمهای او خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است که آن تابلو را نوشته بگوید ،که بر روی آن چه نوشته است؟روزنامه نگار جواب داد:چیز خاض و مهمی نبود،من فقط نوشته شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و به راه خود ادامه داد. مرد کور هیچوقت ندانست که او چه نوشته است ولی روی تابلوی او خوانده میشد:
 امروز بهار است، ولی من نمیتوانم آنرا ببینم  !!!!!
     وقتی کارتان را نمیتوانید پیش ببرید استراتژی خود را تغییر بدهید خواهید دید بهترینها ممکن خواهد شد باور داشته باشید هر تغییر بهترین چیز برای زندگی است.
حتی برای کوچکترین اعمالتان از دل،فکر،هوش و روحتان مایه بگذارید این رمز موفقیت است ....

اگر عزت نفس نداری.....

گوته می گوید:
 
«اگر ثروتمند نیستی مهم نیست، بسیاری از مردم ثروتمند نیستند»،
 «اگر سالم نیستی، هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی می کنند»،
«اگر زیبا نیستی برخورد درست با زشتی هم وجود دارد»،
«اگر جوان نیستی، همه با چهره پیری مواجه می شوند»،
«اگر تحصیلات عالی نداری با کمی سواد هم می توان زندگی کرد»،
« اگر قدرت سیاسی و مقام نداری، مشاغل مهم متعلق به معدودی انسان هاست»،
اما
 اگر عزت نفس نداری برو بمیر که هیچ نداری .

راز عدد هفت در قرآن چیست؟

در قرآن و فرهنگ اسلامى به برخى از عددها ، عنایت و توجه خاص شده است که از آن جمله مى توان به عددهاى «سه » ، «هفت » ، «هفتاد» ، «چهل » و .. . اشاره کرد . کاربرد هر یک از این ها حکمتى دارد که برخى را قرآن و روایات یادآور شده و برخى را نیز علوم جدید کشف کرده است . حکمت عدد هفت نیز تا حدودى بیان شده است .
    در قرآن و فرهنگ اسلامى به برخى از عددها ، عنایت و توجه خاص شده است که از آن جمله مى توان به عددهاى «سه » ، «هفت » ، «هفتاد» ، «چهل » و .. . اشاره کرد . کاربرد هر یک از این ها حکمتى دارد که برخى را قرآن و روایات یادآور شده و برخى را نیز علوم جدید کشف کرده است . حکمت عدد هفت نیز تا حدودى بیان شده است .
    


    شماره هفت از دیرباز مورد توجه اقوام مختلف جهان بوده است قوم «سومر» قدیمى ترین قومى بوده که به آن توجه کرده است . آنان متوجه سیارات هفتگانه ـ آنچه امروز نیز از کرات منظومه شمسى با چشم غیرمسلح دیده مى شود ـ شدند و به پرستش آن ها پرداختند.
    از جمله مواردى که عدد هفت در آن ها به کار رفته عبارتند از : 1 . ایام هفته 2 . تقسیم جهان به هفت اقلیم 3 . هفت طبقه زمین 4 . هفت طبقه آسمان 5 . هفت فرشته مقدس در نظر بنى اسرائیل .
    همه این ها و موارد بسیارى دیگر که بعضى در افسانه هاى دیرین و سایر شؤون تمدنى بشر دیده شده ، نمایانگر اهمیت فوق العاده این عدد در نظر اقوام مختلف است .
    
    
    عدد هفت در امور دینى :
    
    معادل هفت در عربى واژه هاى «سبع و سبعه » مى باشد .
    
    کثرت کاربرد این شماره در امور مذهبى نمایانگر اهمیت ویژه آن در این راستا است .
    
    از جمله کاربردهاى دینى عدد هفت عبارتند از :
    
    1 . هفت فرشته مقدس در نظر بنى اسرائیل 2 . هفت بار طواف بر گرد کعبه 3 . هفت طبقه جهنم 4 . هفت درب جهنم 5 . هفت سلام در قرآن ـ که عبارتند از : 1 . «سلم قولا من ربّ رحیم »(یس ،58) 2 . «سلم على ابرهیم »(صافات ، 109) 3 . «سلم على نوح فى العلمین »(صافات ، 79) 4 . «سلم على موسى و هرون »(صافات ، 120) 5 . «سلم على ءال یاسین »(صافات ، 130) 6 . «سلم علیکم طبتم »(زمر ، 73) 7 . «سلم هى حتى مطلع الفجر»(قدر ، 5) 6 . هفت بار تطهیر در قوانین طهارت 7 . هفت عضوى که در سجده باید روى زمین باشد 8 . هفت شبانه روز بلاى قوم عاد 9 . هفت شهر عشق و هفت مردان در تصوف 10 . قرّاءسبعه .
    
    الف ) سبع و سبعه در قرآن :
    
    این دو واژه 24 بار در قرآن به کار رفته اند بیست بار با واژه «سبع » و چهار بار با واژه «سبعه » که عبارتند از : «سبع سموت » (بقره ، 29 / فصلت ، 12 / طلاق ، 12 / ملک ، 3 / نوح ، 15) «السموت السبع » (اسراء ، 44 / مؤمنون ، 86) «ویقولون سبعة .. . (کهف ، 22) «و سبعة إذا رجعتم » (بقره ، 196) «سبع شداد» (یوسف ، 48) «سبعاً شداداً» (نباء ، 12) «سبع سنابل » (بقره ، 260) «سبع بقرت سمان یأکلهن سبع عجاف و سبع سنبلت خضر» (یوسف ،43 و 46) «سبع سنین » (یوسف ، 47) «سبع طرائق » (مؤمنون ، 17) «سبع لیال » (حاقّه ، 7) «سبعاً من المثانى » (حجر ،87) «سبعة ابواب » (حجر ، 44) «سبعة أبحر» (لقمان ، 27)
    
    ب ) عدد هفت در روایات :
    
    در روایات اسلامى نیز این شماره مورد توجه قرار گرفته است . تنها در کتاب «خصال » شیخ صدوق(رحمه الله) 116 روایت در «باب السبعة » آمده است .
    
    به برخى از این روایات اشاره مى کنیم :
    «هرکس اقرار به هفت چیز کند مؤمن است » ـ «بازخواست مردم ازهفت چیز در قیامت » ـ «وصیت به هفت چیز» ـ «محاجه امیرالمؤمنین(علیه السلام) با قوم خود در قیامت با هفت خصلت » ـ «واجبات نماز هفت چیز است » ـ وقت ، طهارت ، توجه ، قبله ، رکوع ، سجود ـ «اگر بنده اى گناه کند ، ملک موکل بر شانه راست هفت ساعت براى استغفار به او فرصت مى دهد» ـ «تقسیم بندى عمر فرزندان به سه هفت سال » (هفت سال نخست براى بازى ، هفت سال دوم براى آموزش و هفت سال سوم براى فراگیرى حلال و حرام ) ـ «کودک در هفت سال نخست آقایى مى کند و در هفت سال دوم فرمانبردار و در هفت سال سوم مشاور خانواده است » ـ «قرآن بر هفت حرف نازل شده .»
    
    
    حکمت کاربرد عدد هفت در شرع مقدس :
    
    در قرآن و فرهنگ اسلامى به برخى از عددها ، عنایت و توجه خاص شده است که از آن جمله مى توان به عددهاى «سه » ، «هفت » ، «هفتاد» ، «چهل » و .. . اشاره کرد . کاربرد هر یک از این ها حکمتى دارد که برخى را قرآن و روایات یادآور شده و برخى را نیز علوم جدید کشف کرده است . حکمت عدد هفت نیز تا حدودى بیان شده است . کتاب هاى لغت عربى آن را (همچون عدد هزار در فارسى ) نمادى از کثرت و فراوانى مى دانند ولى در قرآن و روایات هم به معناى کثرت و هم براى شمارش چیزى به کار رفته است .
    
    عددى که نماد کثرت است عددى کامل و زنده است بر خلاف اعداد معمولى ریاضى «عدد زنده » آن است که فکر ایشان را تا بى نهایت پیش برد و واقعیت را آن چنان که هست در نظرها تجسم بخشد چنین عددى روح دارد و ریاضى دان و بى سواد هر دو عظمت آن را درک مى کنند . عددى را (مثلا یک ) تصور کنید که یک کیلومتر صفر جلوى آن قرار گرفته باشد این عدد عظمت دارد اما تنها ریاضى دان عظمت آن را مى شناسد ولى اعداد کامل و زنده را همه مى شناسند و مى توانند به ابهت و گستردگى اش اذعان کنند .
    
    شاید انتخاب عدد هفت براى کثرت به خاطر بسیارى از امور هفتگانه ثابت در جهان هستى باشد ، همچون یک دوره کامل هفت روزه زمان (یک هفته ) از این رو ، این شماره صرفاً یک عدد ریاضى محسوب نمى شود بلکه عددى براى نشان دادن کمال یک چیز است مانند عدد چهل که یکى از حکمت هاى آن این است که رسیدن به چهل سالگى به طور معمول با کمال عقل همراه است .
    
    اکنون به دو نمونه از آیات قرآن که عدد هفت در آن ها به همین منظور به کار رفته است ، توجه کنید :
    
    1ـ «و لو أنّما فى الأرض من شجرة أقلم والبحر یمدّه من بعده سبعة أبحر مانفدت کلمت الله إنّ الله عزیز حکیم (لقمان ، 27) و اگر آن چه درخت در زمین است قلم باشد و دریا را هفت دریاى دیگر به یارى آید ، سخنان خدا پایان نپذیرد . قطعاً خدا است که شکست ناپذیر حکیم است .»
    
    در این آیه ، قرآن به جاى این که بگوید : مخلوقات خداوند در پهنه هستى عددى بسیار بسیار بزرگ دارند مى گوید : اگر تمام درختان روى زمین ، قلم و همه دریاها مرکب شود ، تمام قلم ها مى شکند ، و ازبین مى رود ، ولى حقایق عالم هستى و معلومات پروردگار هستى پایان نمى پذیرد . عظمت سخن آن گاه روشن تر مى شود که عدد هفت نمادى از کثرت باشد ، در این آیه براى مجسم ساختن عدد بى نهایت و نزدیک ساختن معناى علم بى پایان خدا و گستردگى فوق العاده جهان هستى به افکار ما ، از عدد زنده استفاده شده است.
    
    2ـ «و إنّ جهنم لموعدهم أجمعین لها سبعة أبوب لکلّ باب منهم جزء مقسوم (حجر ، 43ـ44) و قطعاً وعده گاه همه آنان دوزخ است ، ]دوزخى[ که براى آن هفت در است و از هر درى بخش معین از آنان ]وارد مى شوند[ .» در این آیات آمده که جهنم هفت در دارد بعید نیست که عدد هفت در اینجا نیز براى کثرت باشد یعنى جهنم درهاى بسیار و فراوان دارد و واضح است که این تعداد درها در حقیقت به عوامل گوناگونى که انسان را به جهنم مى کشاند اشاره دارد . هر چند روایات نیز به این «هفت در» اشاره کرده اند ولى ظاهراً درهاى جهنم به هفت در محدود نمى شود.

بنزین

آنکه دائم هوس سوختن ما می کرد
کاش بنزین مارا نیز مهیا می کرد
پمپ بنزین و صف و کارت و منپیت به دست
کاش می شد می آمد و مارا از دور تماشا می کرد

نیایش

خدایا:

مگذار که :

ایمانم به اسلام و عشقم به خاندان پیامبر ، مرا با کسبه دین ، یا حَمَله تعصب ، و عَمَله ارتجاع هم آواز کند .

که آزادی ام اسیر پسندِ عوام گردد .

که «دینم» در پس «وجهه دینی» ام دفن شود ، که عوام زدگی مرا مقلّد تقلید کنندگانم سازد .

که آن چه را «حق می دانم» به خاطر آن که «بد می دانند» کتمان کنم .

خدایا می دانم که اسلامِ پیامبرِ تو با « نه » آغاز شد و تشیع دوست تو نیز با « نه » آغاز شد .

مرا ای فرستنده محمد و ای دوستدار علی ! به« اسلام آری » و به « تشیع آری » کافر گردان .

« دکتر علی شریعتی »