کنترل بیولوژیکى علفهاى هرز با استفاده از دشمنان طبیعى براى مقابله با علفهاى هرز بهمنظور کاهش جمعیت علفهاى هرز تا سطح قابل قبول اقتصادى است. در سالهاى اخیر مفهوم کنترل بیولوژیکى به اندازهاى عمومیت یافته است که از دیدگاه عمومى این روش بهعنوان روشى عملى و قابل دسترس مىتواند جایگزین آفتکشها و علفکشها شود. اگرچه موفقیتهاى چشمگیرى در زمینهٔ کنترل بیولوژیکى علفهاى هرز خصوصاً در مناطق غیر زراعى همچون مراتع یا برکهها بهدست آمده است ولى هنوز تا زمانى که این روش همچون استفاده از شخم و علفکشها در برنامهٔ مدیریت علفهاى هرز استفاده شود فاصلهٔ زیادى در پیش است. عوامل کنترل بیولوژیکى با توجه به ماهیت آنها در مورد غذا انتخابى عمل مىکنند و نمىتوانند طیف وسیعى از علفهاى هرز را همچون شخم یا علفکشها، کنترل نمایند. با وجود این زمانى که یک گونهٔ خاص علف هرز در مزرعه غالب باشد و عامل کنترل بیولوژیکى آن هم در دسترس باشد، این روش راه حلى نسبتاً اقتصادى و دائمى است. در روش کنترل بیولوژیکى باید سطح کمى از علفهاى هرز قابل تحمل باشد زیرا در صورت نابودى کامل منبع غذائى عامل کنترل بیولوژیکى نیز از بین خواهد رفت.
کنترل بیولوژیکى یک روش جدید نیست. سوابق تاریخى در سال ۱۸۶۰ نشان مىدهد که حشرهٔ قرمز (Dactylopius ceylonicus) بهمنظور کنترل نوعى کاکتوس در قسمتهائى از هندوستان و سیلان مورد استفاده قرار گرفت. کنترل بیولوژیکى این گیاه همچنین توسط استفاده از بید کاکتوس (Cactoblastis cactorum) در کشور استرالیا در سال ۱۹۲۵ بسیار موفق بوده است. در آن سال انجیر تیغى بیش از ۲۵ میلیون هکتار از مراتع استرالیا را آلوده ساخته بود. لارو حشره بر روى علف هرز رشد مىکند. پوسیدگى نرم باکتریائى بهعنوان دومین انگل پس از لارو وارد صحنه شده و میزان خسارت را بیشتر مىکند و به این طریق قسمت اعظم مراتع پس از رفع آلودگى مجدداً مورد استفادهٔ اصلى خود قرار گرفتند. در آمریکا نتایج جالبى از کنترل علف هرز چندسالهٔ گل راعى که حدود یک میلیون هکتار از مراتع کالیفرنیا و اورگان را آلوده ساخته بود، بهدست آمد. با استفاده از حشره ٔ کریزولینا (Chrysolina quadrigemina) در سال ۱۹۴۴، جمعیت این علف هرز به یک درصد جمعیت اولیه کاهش یافت. استفاده از کنترل بیولوژیکى براى کنترل علفهاى هرز چندسالهٔ زمینهاى غیرزراعى (مراتع، چراگاهها، جنگلها، کنار جادهها و زمینهاى نوسازى شده) و برکهها محدود شده است. علفهاى هرز چندسالهاى که در این مناطق تقریباً دستنخورده مىرویند، منابع غذائى ایدهآلى هستند زیرا عوامل زندهٔ کنترل بیولوژیکى علفهاى هرز با توجه به داشتن فرصت زمانى زیاد قادر مىشوند جمعیت خود را افزایش دهند. علاوه بر این استفاده از این روش در مناطق وسیع اغلب اقتصادىتر از روشهاى کنترل مکانیکى و شیمیائى است.
عوامل زندهٔ کنترل بیولوژیکى بر روى علفهاى هرز یکساله و داراى رشد سریع که در گیاهان زراعى یکساله مىرویند، مؤثر نیستند. محیطهائى که در آنها شخم مستمر، تناوب زراعى یا بهطور سنگینى از آفتکشها استفاده شده است، به میزان زیادى بىثبات بوده و عوامل زندهٔ کنترل بیولوژیکى شانس کمى براى زنده ماندن دارند. مهمتر از آن عوامل کنترل بیولوژیکى قادر به افزایش سریع جمعیت خود در ابتداى فصل که معمولاض علفهاى هرز بیشترین خسارت را به محصول وارد مىکنند، نمىباشند.
حشرات مهمترین عوامل کنترل علفهاى هرز خاکزى هستند. تعداد بسیار زیادى از حشرات علفخوار هستند؛ اغلب آنها میزبان غذائى مخصوص خود را دارند و قادر هستند اندامهاى رویشى و زایشى گیاه میزبان را از بین ببرند. جدیدترین تلاشها در زمینهٔ کنترل بیولوژیکى علفهاى هرز توسط حشرات عبارتند از: (Moth Cinnabar) براى کنترل علف هرز زلف پیر، سوسک (Rhinocyllus) براى کنترل تاتارى خمیده، سوسک مینوز ساقه براى کنترل فرفیون و حشرهٔ گالزا براى کنترل تلخه (Centurea repens). تمامى این علفهاى هرز یا دائمى بوده و یا در اراضى غیر زراعى تولید مشکل مىکنند.
منبع:http://keshavarzejavan.com